شروع طوفانی

ساخت وبلاگ

یادم هست که مثل درشکه ران ها که سر اسب ها فریاد می کشند تندتر! هی تند تر! من هم سر اسپرم ها داد زدم که یالا بروید همان جایی که باید ! و خب ظاهرا این تشر موثر واقع شد و بالاخره اولین ملاقات بیولوژیکی بین سلول های ما دو تا رخ داد. خلقت و آفرینش انسان چیز بسیار مهیبی است. تا مدت ها آیات آفرینش انسان را می خواندم و از رشد لحظه به لحظه ی این انسان کوچک حیرت زده میشدم.
ما غرک بربک الکریم؟ وقتی از هیچ، کامل ترین موجود و شریف ترین مخلوقات، آفریده می شود؟ و نقش ما این وسط چقدر کوچک و حقیر است. یک علت معده ی ناچیز. آن هم فقط برای شروع کار. همین!
این دکتر رفتن ها و تب و تاب ها مصادف بود با ایام منتهی به انتخابات. خرداد پر از حادثه را پیش رو داشتیم. گاهی فکر می کنم نطفه ی فرزندم در ملتهب ترین روزهای سیاسی امسال بسته شد. خدا به داد برسد!

نتایج آراء که اعلام شد من بودم و یک دنیا استرس و خشم و بهت .
به جرات می توانم بگویم که چهل روز اول شکل گیری فرزندم یکی از شلوغ ترین و پرکارترین روزهای چندسال اخیرم بود. دایم در حال تلفن کاری و قرار مدار. از این جلسه به آن یکی. با چند گروه مختلف پروژه های مختلف را شروع کردیم. قبل انتخابات هم خیلی فعال تر شده بودم و به سهم خودم تلاش می کردم. چیزی که به درد نوشتن در اینجا می خورد اینست که بسیار در تکاپو و ملتهب بودم. باید دید این حجم از استرس و فشار چه نتیجه ای خواهد داشت.
به مناسبت همین سرشلوغی ها زیاد روزشماری نکردم که حالا موعد پریود کی می رسد و آیا میشود یا نمی شود. خیلی زود ماه مبارک رمضان رسید و من پرکار تر از همیشه شده بودم. همه ی شب را بیدار بودم. صیح چند ساعت می خوابیدم و بعد جلسه های یازده صبح و دو ظهر و ...
با زبان روزه در گرمای خرداد . در جلسه های مدرسه. موسسه و دوستانه.
شب ها گاهی برای احیاء مسجد هم می رفتم.
به گمانم حدود ده روزی از ماه مبارک گذشته بود که دیدیم بد نیست برویم سراغ بی بی چک. من البته هیچ اعتمادی به این وسیله ندارم. همسرم رفت یکی خرید .

 |+| نوشته شده در  شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 2:15  توسط علت معدّه  | 
خداحافظی با یک زیست نرمال....
ما را در سایت خداحافظی با یک زیست نرمال. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moedde بازدید : 107 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 7:52